با مدد گرفتن از عشق سعی داری از یه دره ی بزرگ که عقل برات ساخته عبور کنی . عشق برات یه پل میزنه از این سر تا اون سرِ دره ، حالا با عشقت میخوای از پل عبور کنی تو حرکت میکنی و میری . ولی وقتی که به نیمه ی راه میرسی ،میبینی تنها هستی ،بر میگردی وبه عقب نگاه میکنی ،عشقت هنوز پا رو پل نگذاشته ، تو راه رو تنها رفتی و به اون اعتماد کردی غافل از اینکه ممکنه اون جا بزنه و تو رو تو این راه تنها بذاره ، ازش میخوای که اون هم بیاد و با هم گذر کنید ولی اون میترسه ، میفهمی که اون عاشقت نبوده ،سعی میکنی برگردی ولی پلی که عشق برات ساخته بود دیگه مستحکم نیست ، کم کم متزلزل میشه ، کم کم فر و میریزه تو نمیتونی خودتو نجات بدی و تو به ته دره پرت میشی . وقتی به خودت میای میبینی که کمرت شکسته ، عشق تو یک طرفه بوده ، و عشق یک طرفه کمرت رو شکست .
روز مولانا مبارک
۶ سال قبل